دانشجویان در نظام اسلامی وظایف و نقش‌های گوناگونی را برعهده دارند که متناسب با این جایگاه، مجموعه‌ای از مطالبات و توقعات از این قشر انتظار می‌رود. شاید مجموعه‌ی این مطالبات کمی بیش از حد معمول تصور شود، اما با توجه به توانایی‌های دوره‌ی جوانی و استعدادهای این نسل می‌باشد: «ما در دیدارهاى دانشجوها معمولاً مطالباتى را مطرح می‌کنیم؛ آیا این پرتوقعى است؟ این یک سؤال است. اگر انسان مجموعه‌ى عرایضى را که من در دیدارهاى دانشجوئى، چه در ماه رمضان‌ها، چه در دانشگاه‌هائى که من در شهرستان‌ها یا در تهران شرکت کردم، جمع کند، یک فهرست طولانى از مطالبات این حقیر از مجموعه‌ى دانشجویان به وجود مى‌آید. ممکن است کسى بگوید آقا این‌ها پرتوقعى است. من عقیده ندارم پرتوقعى است. چرا؟ توجه به نیروى متراکم در دانشگاه، گمان پرتوقعى را نفى می‌کند. اگر چنان‌چه شما از یک جوان ورزشکارِ پرنشاطِ نیرومندى بخواهید یک بار سنگینى را از یک جائى بردارد، به یک جاى دیگرى بگذارد، این به‌هیچ‌وجه توقع زیادى نیست. ۱۳۹۱/۵/۱۶»

به نظر می‌رسد در میان مجموعه‌ی این مطالبات «کسب بینش و داشتن قدرت تحلیل سیاسی» نیاز به تبیین و توضیح بیشتری دارد. «در مرحله‌ی کنونی، آن‌چه می‌باید پس از تحصیل علم، در صدر فعالیت‌های دانشجوئی قرار گیرد، ارتقاء فکری دانشجویان در زمینه‌ی فرهنگ و سیاست است. ۱۳۸۰/۶/۱۰» در این مجال قصد تفصیل این موضوع را داریم:


صوت: باید تحلیل داشت

* سه برداشت از سیاسی بودن دانشجو
در مورد سیاسی بودن دانشجو و این‌که آیا لازم است دانشجو علاوه بر فعالیت‌های علمی و پژوهشی خویش، مشارکت سیاسی داشته باشد، سه تفکر وجود دارد:

۱. عده‌ای مخالف سیاسی بودن دانشجو و هرگونه فعالیت سیاسی او هستند. «در محیط دانشگاه، بعضی‌ها حوصله‌ی حرکت ندارند؛ می‌گویند بگذار کارها را بکنیم، درسمان را بخوانیم، زودتر این ورق‌پاره را بگیریم و مثلاً دنبال کاری برویم… این‌ها مشمول… بیداری، خیزش و حرکتی که عنوان دانشجویی دارد، نیستند. ۱۳۷۸/۹/۱»

۲. برخی دانشجوی سیاسیِ پیرو و کاملاً فاقد درک و بینش سیاسی می‌خواهند، تا به عنوان ابزار، افکار آن‌ها را در سطح دانشگاه تبلیغ کند و به اصطلاح به عنوان «توپخانه و مهمات سیاسی» عمل کند. ترویج‌کنندگان چنین تفکری، عموماً جریان‌های سیاسی هستند که تنها در پی کسب قدرت به هر وسیله بوده، با استفاده از جایگاه مهم دانشگاه و موقعیت حساس دانشجویان، اهداف خود را حتی گاهی با نادیده گرفتن امنیت و منافع ملی تعقیب می‌کنند.

۳. دسته‌ی سوم با رویکردی واقع‌بینانه به جایگاه دانشگاه و دانشجو و نقش مهم آن در ساختارهای اساسی کشور، بر ارتقای سطح بینش و تحلیل سیاسی دانشجویان، حفظ استقلال و مشارکت سیاسی مناسب با نقش و کارکردهای دانشجویی، تأکید و اهتمام دارند. (محمدی، پگاه حوزه، شماره۲۰۰)

شما دانشجویان… و حتی دانش‌آموزان مدارس -روی این ریزترین پدیده‌های سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دست‌هایی را که تلاش کرده‌اند و می‌کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند… مگر چنین کشوری می‌تواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! (رهبر انقلاب ۱۳۷۲/۸/۱۲)

اگر به صورت کلی‌تر ببینیم تمام اعضای جامعه باید توانایی درک و تحلیل حوادث و جریاناتی که در اطراف آنان رخ می‌دهد را داشته باشند. قسمت عظیمی از فتنه‌ها، شکست‌ها، انحراف‌ها و حوادثی که در جامعه‌ی اسلامی رخ داده، ناشی از نداشتن تحلیل سیاسی در میان مردم بوده است که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به حوادث مشروطه در تاریخ معاصر و فتنه‌ی خوارج در صدر اسلام اشاره کرد: «علت شکست‌های گوناگون در تاریخ، این است که مردم، گاهی قدرت تحلیل را از دست می‌دهند. هر جا مردم نتوانستند درست تحلیل کنند، آن‌جا نقطه‌ی خطرناکی است. آن‌جا جایی است که ممکن است دشمن ضربه را وارد کند. ۱۳۷۲/۸/۳۰»

«چیزی که امام حسن مجتبی علیه‌السلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنه‌ی خوارج را به‌وجود آورد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام را آن‌طور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آن‌گونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود و اِلّا همه‌ی مردم که بی‌دین نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند. یک شایعه دشمن می‌انداخت؛ فوراً این شایعه همه‌جا پخش می‌شد و همه آن را قبول می‌کردند! ۱۳۷۲/۸/۱۲»

* باید مغالطه‌های سیاسی را شناخت
در این مقطع تاریخی نیز که حجم دشمنی­‌ها علیه نظام اسلامی بیشتر و پیچیده‌تر شده است، کسب تحلیل و قدرت سیاسی اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است. «قدرت تحلیل که نبود، انسان فریب تحلیلِ فریبگرِ بیگانه را می‌خورد. در دنیاى سیاست هیچ‌کسى صریحاً نمى‌آید بگوید که من می‌خواهم به تو ظلم کنم؛ نه به یک ملت، نه به یک شخص؛ این‌طور که نمی‌گویند. مى‌آیند با «مغالطه‌هاى سیاسى» کارى می‌کنند که بتوانند بر او تسلط پیدا کنند. درست مثل مغالطه‌هاى فلسفى، ذهن طرف را با یک چشم‌بندى علمى -در واقع یک تردستى- منحرف می‌کنند. یک مغالطه‌ى سیاسى درست می‌کنند، میخ خودشان را می‌کوبند. ما باید کارى کنیم که این جوان ما بتواند مغالطه را بشناسد؛ کما این‌که در فلسفه و منطق، شناخت مغالطه یکى از هنرهاست. ما بتوانیم جوان خودمان را آشنا کنیم به این‌که مغالطه چیست، تا بتواند مچ مغالطه‌کننده را بگیرد. بگوید این قضیه‌اى که درست کردى، این‌جایش اختلال و اشکال دارد. قدرت تحلیل سیاسى این است؛ بایستى این را در جوان به وجود آورد. ۱۳۸۵/۵/۲۳»

اما در این میان وظیفه‌ی جوانان و به‌خصوص دانشجویان مهم‌تر و بیشتر است؛ چراکه جوان علی‌رغم کم‌تجربگی و احساسی بودن، به واسطه‌ی داشتن شور و نشاطی مضاعف و آرمان‌گرایی، نقش بسیار برجسته‌ای در آینده‌ی کشور خواهد داشت. به همین دلایل از سوی جریان‌های مختلف سعی در استفاده از جذب و استفاده از آنان می‌شود: «حرکت سیاسى دانشجویان و کار سیاسى در دانشگاه‌ها چیز مثبتى است. من سال‌ها پیش در همین حسینیه یک جمله‌اى گفتم که آن وقت بعضى از مسئولان هم گله‌مند شدند. آن جمله راجع به تحرک سیاسى دانشجویان در دانشگاه‌ها بود؛ این لازم است؛ نه فقط براى این‌که دانشجو تخلیه بشود. بعضى خیال می‌کنند که تحرک سیاسى دانشجویان در دانشگاه‌ها، فقط فایده‌اش این است که این جوان یک خُرده تخلیه بشود؛ نه، این جوان را ما براى فرداى اداره‌ى کشور لازم داریم. این باید سیاست را بفهمد؛ مغزش در زمینه‌ى سیاست، مغز پخته و کارآمدى باشد؛ و اِلّا فریبش می‌دهند و زمینش می‌زنند. خوب، این لازم است؛ منتها آن‌چه که لازم است، قدرت تحلیل و فهم سیاسى است. ۱۳۸۵/۵/۲۳»

* دانشجوی سیاسی کیست؟
سیاسی بودن فضای دانشگاه‌ها و فعالیت سیاسی دانشجویان به چه معناست و چه الزاماتی دارد؟ «بنده دلم می‌خواهد این جوانان ما، شما دانشجویان؛ چه دختر، چه پسر و حتی دانش‌آموزان مدارس -روی این ریزترین پدیده‌های سیاسی دنیا فکر کنید و تحلیل بدهید. گیرم که تحلیلی هم بدهید که خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت کند آن دست‌هایی را که تلاش کرده‌اند و می‌کنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند، مسائل سیاسی دنیا را نمی‌فهمند، جریان‌های سیاسی دنیا را نمی‌فهمند و تحلیل درست ندارند، مگر چنین کشوری می‌تواند بر دوش مردم، حکومت و حرکت و مبارزه و جهاد کند؟! بله، اگر حکومت استبدادی باشد، می‌شود. حکومت‌های مستبد دنیا، صرفه‌شان به این است که مردم سیاسی نباشند؛ مردم درک و تحلیل و شعور سیاسی نداشته باشند. اما حکومتی که می‌خواهد به دست مردم کارهای بزرگ را انجام دهد؛ نظام را می‌خواهد با قدرت بی‌پایان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چیز نظام می‌داند، مگر مردمش -بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجویش- می‌توانند غیر سیاسی باشند؟! مگر می‌شود؟! عالِم‌ترین عالِم‌ها و دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسی نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات تُرش می‌تواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند و در جهت اهداف خودش قرار دهد! این نکات ریز را باید جوانان ما درک کنند. ۱۳۷۲/۸/۱۲»


معرفی کتاب: روش تحلیل سیاسی

بنابراین معنای صحیح سیاسی بودن دانشگاه‌ها همان «قدرت تحلیل سیاسی داشتن» است، نه تبدیل شدن به بلندگویی برای احزاب و گروه‌های مختلف. چرا که این «عدم استقلال» دور شدن از هدف اصلی «سیاسی شدن دانشگاه‌ها» است. «بنده یک وقت عرض کردم دانشگاه‌ها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای این حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبهه‌بندی‌های دنیا را بشناسد؛ تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله می‌کند. ۱۳۷۴/۸/۱۰»

* دانشجوی سیاسی سیاست‌باز نیست
همچنین باید تفکیکی میان دو مفهوم «سیاست‌گری» و «سیاست‌بازی» انجام داد. آن‌چه که دانشجویان باید به دنبال آن باشند سیاست‌گری است و نه سیاست‌بازی: «ما دو کار سیاسى داریم: سیاست‌زدگى و سیاست‌بازى؛ این یک‌جور کار است. این را من به هیچ‌وجه تأیید نمی‌کنم؛ نه در دانشگاه و نه در بیرون دانشگاه؛ بخصوص در دانشگاه. یکى هم سیاست‌گرى است؛ یعنى حقیقتاً فهم و قدرت تحلیل سیاسى پیدا کردن؛ که یکى از وظایف تشکل‌هاى دانشجویى این است. من تأکید می‌کنم، تشکل‌هاى دانشجویى -که عمده‌ی نمایندگان آن‌ها، در این‌جا تشریف دارید- نوع برنامه‌ریزى و کار را به کیفیتى قرار دهید که دانشجو قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند؛ هر حرفى را به آسانى نپذیرد و هر احتمالى را به‌ آسانى در ذهن خودش راه ندهد یا رد نکند؛ این قدرتِ تحلیل سیاسى، خیلى مهم است. ۱۳۸۵/۷/۲۵»

* دانشجوی سیاسی فحاش نیست
از سوی دیگر معنای سیاسی بودن، قرار گرفتن در برابر نظام و دولت و دستگاه‌های مختلف نیز نیست: «من که می‌گویم فعالیت سیاسی، معنایش این نیست که فعالیت سیاسی حتماً باید علیه دولت، علیه مسئولان و علیه نظام باشد. بعضی از بدخواهان، فعالیت سیاسی را این‌گونه تعبیر می‌کنند. فکر می‌کنند فعالیت سیاسی، یعنی سیاسی‌کاری! این، یک نوع سیاسی‌کاری و یک نوع تقلب است که آدم تصور کند فعالیت سیاسی در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحاشی کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل می‌شود؛ نه. فعالیت سیاسی، برای پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست… بالاخره اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا کنند، باید فعالیت سیاسی بکنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاکره و مباحثه کنند. تا این کار نشود، دانشجویان توانایی پیدا نمی‌کنند. عقیده‌ی من، هنوز هم همین است. ۱۳۷۷/۲/۲۲»

فهم و قدرت تحلیل سیاسى پیدا کردن؛ که یکى از وظایف تشکل‌هاى دانشجویى این است. من تأکید می‌کنم، تشکل‌هاى دانشجویى… نوع برنامه‌ریزى و کار را به کیفیتى قرار دهید که دانشجو قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند؛ هر حرفى را به آسانى نپذیرد و هر احتمالى را به‌ آسانى در ذهن خودش راه ندهد یا رد نکند؛ این قدرتِ تحلیل سیاسى، خیلى مهم است.

* دانشجوی سیاسی بی‌انصاف نیست
البته معنای این حرف سکوت در برابر اشکال‌ها و انحراف‌ها نیست. دانشجو باید موضع انتقادی خود را حفظ کند که البته انتقاد سازنده با تخریب نیر تفاوت دارد: «نظارت و توجه به اوضاع کشور. نگاه مستفسرانه و دنبالِ پیدا کردن واقعیت، همراه با انتقاد. قبلاً هم عرض کردم که انتقاد هیچ اشکالى ندارد. نگاه منتقدانه هیچ اشکالى ندارد، منتها انتقاد درست؛ بى‌انصافى نشود. آدم گاهى مى‌بیند در بعضى از انتقادها، بى‌انصافى می‌شود. حالا شما یک خرده تندید و جوان هم هستید و آدم خیلى هم توقع ندارد؛ اما آن‌هائى که ریش و سبیلشان سفید هم شده، گاهى اوقات انسان مى‌بیند که بى‌انصافى می‌کنند؛ در بیان کردن و گفتن و حرف زدن نسبت به این و آن، بى‌ملاحظگى می‌کنند. مراقبت کنید بى‌انصافى نشود. بنابراین نقد مستمر، نظارت مستمر و متعادل بر اوضاع کشور، بر مدیریت‌ها، جزو کارهاى بسیار لازم است؛ البته باید با عقلانیت و با مدارا همراه باشد، بدون افراط، بدون پرخاشگرى؛ اما نگاه نقادانه. به نظر من این هم کار لازم دیگرى است. ۱۳۹۱/۵/۱۶»

در نهایت می‌توان گفت پس از کسب علم، مهم‌ترین وظیفه‌ی دانشجو فهم سیاسی پیدا کردن است. اما نباید تصور کرد که این مجوزی برای هرگونه عمل و حرکت سیاسی در دانشگاه‌ها است. معنای صحیح سیاسی شدن نیز قدرت تشخیص جبهه‌بندی‌ها، دوستی‌ها و دشمنی‌ها، توانایی تحلیل وقایع و حوادث و در یک عبارت «بصیرت» پیدا کردن است. «در خودتان بصیرت ایجاد کنید. قدرت تحلیل در خودتان ایجاد کنید؛ قدرتی که بتوانید از واقعیت‌های جامعه یک جمع‌بندی ذهنی برای خودتان به‌وجود آورید و چیزی را بشناسید. این قدرت تحلیل خیلی مهم است. ۱۳۷۷/۱۱/۱۳»